-
من اومدمممم
سهشنبه 26 آبانماه سال 1394 08:55
سلام خدا باز بعد از چند وقت من اومدم... ولی دیگه اون دختر غرغروی چند وقت پیش نیستم وکلی عوض شدم و این عوض شدنو مدیون تو و مهربونیاتم. دیگه فهمیده شدم و دیگه ازت ناراحت نیستم میبینی؟ حالا دیگه همیشه تو رو شکر میکنم و ازت کمک میخوام. حتی وقتی دانشگاه نرفتم هم تو رو شکر کردم و گفتم هرچی خودت صلاح بدونی. الانم میخوام...
-
بعد از 2 سال!
جمعه 21 تیرماه سال 1392 17:49
سلام خدا جونم! بعد از 2 سال من دوباره اومدم! اما این دفه با همه ی اومدنام فرق داره. دیگه من اون دختر ناراحت و تنها و دل شکسته نیستم. حالا دوباره شدم هموم مریمی که بودم. همه ی اینا رو هم مدیون تو ام! خدا یا منو ببخش که قبلنا اون طوری باهات حرف میزدم. دیگه بزرگ شدم و می فهمم . خداجونم به اندازه ی این 2 سالی که اینجا...
-
شکایت
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 18:12
سلام خدا! خدا خیلی بدی ! می دونم که خودتم می دونی! آخه تو مگه کار و زندگی نداری که همش بالا سر منی و منو اذیت می کنی و یه کاری می کنی دلم بشکنه؟ مگه فقط من یکی رو آفریدی؟ این همه غم و غصه بَسَم نیست؟ حتماً باید از ناراحتی دق کنم ت ا ولم کنی؟ (هر چند تو اون دنیام مطمئنم که دست از سر من بر نمی داری!) خدا آخه چرا آدمای...
-
دایی محسن
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 11:04
سلام خدا! وای خدا خیلی ناراحتم! چند شب پیش که خونهی مادرجانم دعوت بودیم همگیمون٬چون از دست دایی محسنم ناراحت بودم٬ خیلی بد باهاش رفتار کردم. فکر کنم از دستم ناراحت شد. خداجونم تو که منو میبخشی نه؟ حالا که منو میبخشی٬ یه کاری کن دایی محسنم هم منو ببخشه. من خیلی دایی محسنمو دوست دارم.
-
فرشتهای به نام عاطفه
پنجشنبه 10 آذرماه سال 1390 10:48
سلام خدا! یه زمانی یعنی تا همین چند وقت پیش دو تا از دوستامو با اینکه خیلی منو اذیت میکردن خیلی دوسشون داشتم. آخه میدونی؟اون موقعها نفهم بودم. چشامم بسته بود. هی با خودم میگفتم: درست میشه.همه چی خوب میشه. ولی خوب که نشد هیچی، هر روز بدترم شد. تا اینکه تو یکی از فرشتههاتو واسم فرستادی. البته این فرشتهی تو از...
-
جعبه ای از لبخند
جمعه 4 آذرماه سال 1390 12:04
با توام، باتو،خدا یک کمی معجزه کن چندتا دوست برایم بفرست پاکتی از کلمه جعبهای از لبخن نامهای هم بفرست * کوچههای دل من باز خلوت شده است قبل از اینکه برسم دوستی را بردند یک نفر گفت به من باز دیر آمدهای دوست قسمت شده است * باتوام، باتو، خدا یک دل قلابی یک دل خیلی بد چقدر میارزد؟ من که هرجا رفتم جار زدم: شده این قلب...
-
داری خوب میشی!!!
دوشنبه 25 مهرماه سال 1390 20:56
سلام خدا! چی شده که باز داری منو میبینی؟!!!!!!!! خیلی خوبه ها! زندگیم یه جورایی قشنگ شده!!! دستت درد نکنه!! اگه همینجوری ادامه بدی عالیه!
-
قلب مهربون
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 17:11
سلام خدا! یادته چند روز پیش از ته دل ازت خواستم یه قلب سنگی بهم بدی؟ حالا امروز میخوام بگم پشیمون شدم! همین قلب خودم خیلی خوبه. فقط یه کم صبر و تحمل بهم بده تا بتونم بدیهایی که در حق من میکنن تحمل کنم. میدونی چیه؟ من خیلی خوشحالم که خیلی مهربون و احساساتیم ولی همه میگن این خیلی بده و اذیت میشی. البته خودمم به...
-
؟
جمعه 8 مهرماه سال 1390 16:53
دلم گرفته خدا خیلی
-
مدرسه
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 17:11
سلام خدا! دیگه داره مدرسهها شروع میشه. خدا باز یه کاری نکنی که من مثه پارسال هی تو مدرسه گریه کنم ها؟ پارسال چه قدر بهت گفتم اذیتم نکن؟ ولی تو اذیتم کردی و هر روز گریه مو درآوردی؟ خدا دیگه امسال بی خیال اذیت کردن من شو. خوب من گناه دارم اینقدر گریه کنم! این همه آدم٬ گریهی یکی دیگه رو درآر خوب! راستی من دیگه نمیخوام...
-
نماز
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 17:15
سلام خدا مرسی که اون روز دعامو برآورده کردی. خدا دیگه میخوام دختر خوبی بشم. میخوام از این به بعد نماز بخونم. خدا کمکم کن. من واقعا میخوام نماز بخونم ولی این شیطون لعنتی نمیذاره! خدا باور کن موقعی که میخوام نماز بخونم٬ هم صدای شیطون و هم صدای فرشته هاتو میشنوم. فقط بعضی وقتا میتونم به حرف اون فرشته هه گوش کنم و...
-
فردا
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 17:18
وای خدا خیلی میترسم. اِ راستی سلام. خدایا کمکم کن. خدا یه کاری کن فردا موفق بشم. خوشبختی و بدبختی من فقط به فردا بستگی داره. قلبم داره میاد تو دهنم. دارم از استرس میمیرم. خدا دستم به دامنت. همین یه فردا دعامو برآورده کن.
-
****
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 17:30
سلام خدا! دیدی باز دیشب امام رضا نخواست من برم حرمش و دعا کنم؟ هر چند ۲ شب قبلی که رفتم حرم اصلا دعا نکردم. آخه میدونی؟ یادم شد دعا کنم. راستی خدا تو چرا این قدر پسرا رو نفهم و بیشعور آفریدی؟ تو شب قدر٬ اونم تو حرم امام رضا هم دست از کثافتکاری و چشم چرونی و متلک گفتن و شماره دادن و... برنمیدارن. خداجونم! گناه دارن...
-
فائزه
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 12:53
سلام خدا چه قدر دیشب خوابای خوبی دیدم! همه ش فائزه تو خوابم بود! اصلا دلم نمیخواست از خواب بیدارشم. خدا دلم خیلی برا فائزه تنگ شده. ولی به دلایلی نمی خوام بهش زنگ بزنم یا براش تو وبش نظر بذارم. خودت دلایلمو میدونی.
-
حرم
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 14:25
سلام خدا ما دیشب رفتیم حرم امام رضا. بالاخره امام رضا منو هم طلبید. راستی خدا دیدی دیگه نمیتونم روزه بگیرم؟ دکتر گفته نباید روزه بگیری. آخه تو معده م یه چیزیه که هنوز نمیدونه چیه! ۳شنبه جواب آزمایشم حاضر میشه. خدا خیلی دردم گرفت وقتی دکتر ازم خون گرفت.
-
روزه
شنبه 15 مردادماه سال 1390 15:09
سلام خدا! آخه چرا من نمیتونم مثه خیلی از آدما ماه رمضونا روزه بگیرم؟ یادته؟ پارسال خودمو کشتم تا تونستم ۱۵ روز روزه بگیرم!!!!!!! امسال که فقط ۳ روز گرفتم که از اون ۳ روز٬ ۲ روزش ماه رمضون نبود!!!!!!!!!!! دیگه هم فکر نکنم بتونم بگیرم. کاش منم مثه خیلی از آدما روزه میگرفتم و درد نمیکشیدم! میدونی؟ مامان جونم(مامان...
-
دایی محسن من
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 10:41
سلام خدا! مرسی که حال عمو جونم خوبه و امروز از بیمارستان مرخص میشه. راستی خدا دلم خیلی واسه دایی محسنم تنگ شده. دیشب هم خوابش رو دیدم. خیلی دوسش دارم. بهترین دایی دنیاست. خدا خیلی مواظبش باش.
-
عمو هاشم
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 15:52
سلام خدا دیگه باهات قهر نیستم ولی دوستت ندارم. الآنم فقط میخواستم واسه عمو هاشمم دعا کنم. یا امروز یا فردا میخواد کمرش رو عمل کنه. خدا من همین یه دونه عمو رو دارم ها! حواست باشه!
-
قهرم
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 15:40
سلام خدا خیلی بدی باهاتم قهرم. تو که چشم نداری و این اشکای من که تموم صورتم رو پر کرده نمیبینی. اگه میدیدی حد اقل این قدر اذیتم نمیکردی. دیگه دوستت ندارم میفهمی؟ دیگه هم نمیخوام باهات حرف بزنم. دیگه هیچی واسم مهم نیست حتی قهر با تو. با تویی که...
-
وای
دوشنبه 30 خردادماه سال 1390 20:20
سلام خدا مامانم فردا میخواد بره کارنامه مو بگیره
-
نماز
شنبه 28 خردادماه سال 1390 17:28
سلام خدا وای نمیدونی الآن چه احساسی دارم اون موفعی که از خواب بیدار شدم٬ دیدم بابام داره ماز میخونه. اصلا باورم نمیشد بابای من که تا حالا فکر میکردم یاد نداشته باشه نماز بخونه٬ حالا نماز بخونه. راستی خدا دوشنبه کارنامه مو می دن. دستم به دامنت!
-
گربه کوچولو و مار
جمعه 27 خردادماه سال 1390 16:53
سلام خدا خیلی خوشحالم چون اون گربه کوچولویی که من باعث شدم از تو حیاط مامان جونم بره٬ دوباره برگشته. حالا بزرگترم شده. من تازه دیروز دیدمش. خیلی گرسنه بود و من به هش از ماکارونی های ناهار مامان جونم دادم و اونم خورد. ----------------------------------------------------------------------------------- دیشب هم که رفته...
-
بارون
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 13:55
سلام خدا مرسی که امروز اینجا باروون اومد. هنوز هم داره میاد.
-
معدلم
شنبه 21 خردادماه سال 1390 13:47
سلام خدا! نمیدونی چه قدر امتحان فیزیک و ریاضیمو افتضاح کردم! خدا اگه معدلم بالا نشه میمیرم ها! اونوقت تو مقصری! من که یه کم خونده بودم. نمیدونم چرا خراب کردم. خوب امتحان امسالش هم از امتحان سال پیشش سخت تر بود. خداجونم من شب جمعه که شب آرزوها بود، دعا کردم معدلم بالا بشه. خدا دعامو قبول کن باشه؟ یه کاری کن این...
-
اخلاق بد من
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 15:29
سلام خدا یه عالمه حرف دارم که بهت بزنم ولی وقت ندارم. خدا این چه اخلاق بدیه که به من دادی؟ هر موقع ناراحتم،هرموقع خوشحالم، هر موقع دلتنگم،هر موقع میخوام ابراز احساسات کنم،هر موقع میخوام بفهمم کسی دوسم داره یا نه، هر موقع میخوام سلام کنم ، هر موقع میخوام خداحافظی کنم، هر موقع میخوام آشتی کنم، هر موقع میخوام......
-
شعر
شنبه 7 خردادماه سال 1390 19:35
سلام خدا امروز می خوام واست یه شعر بنویسم. می دونم خیلی شنیدیش ها، ولی می خوام برات بنویسمش.من که خیلی این شعرو گوش می دم چون انگار از زبون خودمه. (علی باقری می خونه ش): کنج اتاقم باسکوتم تنها نشستم و پلکامو بستم فرقی نداره روزگار واسم از دست آدماش خسته ی خسته م هرکی یه جور دست رو دلم می ذاره هرکی یه...
-
امتحان فیزیک
شنبه 7 خردادماه سال 1390 12:24
سلام خدا خیلی بدی.امتحان فیزیکم رو گند زدم . من امروز اصلا تقلب نکردم و گند زدم. اگه مثل بقیه تقلب میکردم گند نمیزدم. من که درسم رو یه کم خونده بودم تو چرا کمکم نکردی؟ اگه بابام نذاره دیگه درس بخونم، خیالت راحت میشه؟ امروز یه عالمه بعد از امتحان گریه کردم.
-
کار بد
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 17:21
سلام خدا دیروز مثلا میخواستم کار خوب بکنم و حیاطِ مامانجونم رو شستم. ولی این کار من باعث شد اون گربه کوچولویی که چند روز پیش تو حیاط به دنیا اومده بود٬ بترسه و فرار کنه. با اینکه خیلی کوچولو بود ولی تونست از دیوار بالا بره. خدایا منو ببخش. از دستی این کارو نکردم. راستی خدا امتحان زیست امروزم رو گند زدم. اگه خیلی بالا...
-
امتحان
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 07:49
سلام خدا خداجونم یه کاری کن امتحان فردامو خوب بدم. همون امتحانِ سختِ زیستِ کشوریِ سمپاد رو میگم! باشه؟
-
روز آخر
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 14:47
سلام خدا امروز آخرین روزی بود که درس داشتیم. از فردا امتحانات ترمم شروع میشه. امروز من و فائزه با هم رفته بودیم اون پشت و... من گریه کردم و ...