حرفای من با خدا

اینا حرفای یه دختر مهربون و تنهاست که برای خدای خودش می نویسه.

حرفای من با خدا

اینا حرفای یه دختر مهربون و تنهاست که برای خدای خودش می نویسه.

مدرسه

 

سلام خدا! 

 

دیگه داره مدرسه‌ها شروع میشه. 

 

خدا باز یه کاری نکنی که من مثه 

 

پارسال هی تو مدرسه گریه کنم ها؟ 

 

پارسال چه قدر بهت گفتم اذیتم نکن؟ 

 

ولی تو اذیتم کردی و هر روز گریه مو 

 

درآوردی؟ 

 

خدا دیگه امسال بی خیال اذیت کردن 

 

من شو. 

 

خوب من گناه دارم اینقدر گریه کنم! 

 

این همه آدم٬ گریه‌ی یکی دیگه رو درآر خوب! 

 

راستی من دیگه نمی‌خوام همون دختر 

 

پارسالی باشم. 

 

تصمیم گرفتم همه چی مو٬ همه چی مو  

 

عوض کنم. حتی دوستامو. 

 

البته این کار خیلی سختیه ولی خوب... 

 

دوست دارم خدا! 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ابوالفضل دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:19 ب.ظ http://www.mardankhatar.blogsky.com

کــ ـاش بـ ـه دورانـــ ـی بــ ـرمیـ ـگشـ ـتم کـ ـه شکسـ ــتن نـ ـوک مـ ـدادم...

تنـ ــها غــ ـم زنـ ـدگیـ ـم بـ ـود...


"دکتر شریعتی"
موفق باشی

مهناز جمعه 5 دی‌ماه سال 1393 ساعت 03:32 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد